من از شبها می یام از شهر غربت
نشسته رو تنم آوار غربت
هنوز اما به شب عادت نکردم
دارم دنبال روشنی می گردم
منم من قاصد دستهای بسته
منم من یاداور پاهای خسته
مصیبت نامه ی قلبهای زخمی
صدای گریه ی یک دل شکسته
ببین اینجا ببین اینجا اسیرم
بمون پیشم نذار تنها بمیرم
من از آواز تنهایی می ترسم
بذار دستاتو تو دستام بگیرم
منم من ناله ی مرغ شبانه
منم من بوی غربت بوی پاییز
منم من قصه ی قلب شکستت
منم من از هوای گریت
دلم تنگه برای دل طپیدن
نشستن مرگ تنهایی رو دیدن
دلم تنگه برای همچو بوسه
برای عشق بی تابی کشیدن
بیا آتش بزن خاکسترم کن
یه قصه مثل یه غم باورم کن
گل عشقم بیا با دست نرمت
نوازش کن شبا یا پرپرم کن
قفس تنگه برای موندن ما
بیا باور کنیم پروازمان را
بیا مثل کبوترهای عاشق
رو ابرا سر بدیم آوازمان را
ندیدی سایه ها از راه رسیدن
گلهای باغ خوشبختی رو چیدند
نمی دونی که با دستهای خود
چه سخته بغض ابرا رو دیدن
|